دخترشمال

مکانی برای باهم بودن...

دخترشمال

مکانی برای باهم بودن...

ولی شکسته ام...



هر وقتـــ کمـــ میـــ آورمـــ ، میگویمـــ اصلا مهمـــ نیستـــ ،
دیده ایـــ شیشهـــ اتو مبیلیـــ را وقتیـــ ضربهـــ میخورد و میشکند؟؟؟
دیده ایـــ خورد میشود اما از همـــ نمیپاشد؟!
اینـــ روزها منـــ همانـــ شیشهـــ امـــ . . . .
خرد و تکهـــ تکهــــ از همـــ نمیپاشمـــ . . . .
ولیـــ شکسته امــــ……………

قول داده ام...



قول داده اَم… گاهـــی هَر اَز گاهـــی فانـــوس یادَت را میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛ هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره میان این کوچـه های تاریک پَرسـه میزَنـَم اَما بـه هیچ سِتاره‌ی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد… خیالَت راحَت !

میترسم از بعضی آدم ها...



میترسم از بعضی آدم ها ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻧد ، ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺗﻮﺿﯿﺤﯽ ﺭﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ، ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﻗﻀﺎﻭﺗﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ! ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ، ﻓﺮﺩﺍ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻗﻬﺮ و نامهربانیﺷﺎﻥ را ! ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺷﻨﺎﺱ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﻓﺮﺩﺍ ﻃﻠﺒﮑﺎﺭ ﻣﺤﺒﺘﺖ ! ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺵ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ ، ﻓﺮﺩﺍ ﺳﺨﺖ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻨﺖ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ !

دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند...



اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت …
دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او
آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می‌کند …
پس خود را گناهکار مبین
من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد … و تنها
یکی سپاسش گفت!!!
من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده … یکی سپاسش می
گوید و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند … از تو برای
مهربانیت قدردانی میکنند.
پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش… که این روح
توست که با مهربانی آرام میگیرد
تو با مهر ورزیدنت بال و پر میگیری …
خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد …
پس به راهت ادامه بده
دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند …
تو به پاس زیبایی عشق، عشق بورز و جاودانه باش