خانه های قدیمی را دوست دارم
چایی همیشه دم است
روی سماور
توی قوری
در خانه همیشه باز است
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواهد
غذاها ساده و خانگی است
بویش نیازی به هود ندارد
عطرش تا هفت خانه می رود
کسی نان خشکه ندارد
نان برکت سفره است
مهمان ناخوانده آب خورشت را زیاد می کند
دلخوری ها مشاوره نمی خواهد
دوستی ها حساب و کتاب ندارد
سلام ها اینقدر معنا ندارد
سلام گرگی وجود ندارد
افسردگی بیماری نایابی است ...
خانه های قدیمی را دوست دارم....
سلام وبتون قشنگه
سلام خوبین؟
فردا تولد خواهرمه میخوام به اندازه سال نولدش براش تبریک جمع کنم میشه بیاین به این آدرس و هر چقدر می تونین نظر بزارید؟
www.happybirthdaymaryam3.blogfa.com
همین مسیر را مستقیم برو
میرسی به یک دو راهی
یکی به من ختم میشود
و دیگری به ختم من
همیشه منتظر کسی باش که حتی اگه با یه لباس ساده بودی ، خواست معرفیت کنه ، بگه این دنیای منه
اپم
کجا شمال؟
نووور
راستی
قالبت
رو
عوض کن
بضی جاهاش
باز
نمیشه
(یه پیشنهاد بود)
وقت داشتم چشم
مرسی از پیشنهادت
چرا نمیای وبم
شرمنده
با سلام
یه خواهشی ازتون داشتم. همونطور که میدونید شادی خانم (وبلاگ دلخسته ) رفتن مکه و چند روز دیگه برمیگردن. اگه اشکالی نداره میخواستم ازتون بخوام همراه با بقیه دوستان اونروز یه پست مثل حالت پلاکارد تبریک که میزنن برای تبریک به ایشون بزنید. اگه موافق بودید بهم خبر بدین تا روز برگشتشون رو بهتون خبربدم.
ممنونم
حسین
منم از این خونه ها خوشم میاد راستس آپم.
کِشیدَنِــ اَنگٌشتــآنِــ کِشیـــدِهــ تٌو
رویِــ گــونِـــهــ هــآیِــ مَنــ
لَــــذَتیــ اِنـــکـآر نآپَـــذیر اَستــ
مَنــ دٌنبـــآلِــ بَهــآنِـــهــ میــ گَــــردَمــ
تـــآ آسودِهــ
دَستـــآنِــ شَفـــآبَـــخشِــ تٌو رآ
دَر دَستــ بِگیــــرَمــ ...
خدا می دونه نمی دونم چرا مستحق این برخوردم
دوسش دارم
بهش خیانت نکردم
نمی دونم باید چکار کنم دیگه
جلب توجه دیگه از سن و سال ما گذشته
با توضیحاتی که میدهم امیدوارم بیشتر متوجه عمق مطلب بشید
ببخشید که شما رو درگیر کردم با بخش اعظم صحبت های شما موافقم اما
وقتی انسان به پوچی می رسه نیاز داره که شخص ثالثی راهنماییش کنه که البته درک کنه جوانب رو
برا من اینجور بود که با توجه روحیه فوق اجتماعی که داشتم تا مهناز با هیچ دختری نه صحبتی خارج از عرف کردم نه نگاه بدی کردم
همیشه به مهنازمم هم گفتم نمی خوام کرامت انسانیتو از دست بدی
سختیش اینه که دوس داشتم به خانمم بگم که تو عشق اول و آخرمی و تا الان به هیچ دختری جز تو ابراز علاقه نکردم و...
روز اول به خانمی هم این رو گفتم
دنبال دختر بازی نبودم چون چند سال اونم اطراف دانشگاه تو تهران خونه تنها داشتن هر کسی رو وسوسه می کنه اما خدا به من رحم کرد که پاک موندم
این فوران هم برا اینه که بر خلا جنسم بدجور احساسیم و مورد تایید تمام اطرافیانم هست
اون اسم هم برا این بود که بهش بگم انسان بودم
انسانی که کرامتش از بین بره از سگ پست تره و ارزش زندگی نداره
نمی خوام به زور کنارم باشه با وجود تمام زجرایی که کشیدم ابزارشو دارم اما اینقدرا پست نیستم اما خدا رو شکر که کسی جای من نیست
اون بود که مهنازو به من داد مگه من تا الان دنبال کدوم دختر بودم؟
با زندگی کی بازی کردم؟
این حق من نبود
داداش گلم کاش تا الان ادامه تحصیلاتم تا الان رو نگاشته بودم تا متوجه این حرفام می شدید
ایشالا در آینده نزدیک می نویسم تا بدانید اینقدرام ضعیف النفس نبودم
مرسی که برام وقت گذشتید